محمد رضا آراسته ( پنج شنبه 85/7/6 :: ساعت 12:43 عصر)
این چن وقته درگیر یه دعوا بودم. یه دعوای حسابی بین من و اینترنت و کامپیوتر. این که آخر دعوا چی شد مهم نیست. مهم اینه که من الان این جام و می نویسم و وبلاگم دوباره راه افتاده. خلاصه بابت این غیبت طولانی عذر می خوام. امیدوارم که از این به بعد بتونم جبران کنم. *** ماه رمصان که می یاد دوباره یه چیز هایی برای ما تکرار می شه. مثل تیک تاک های ساعت دم سحری خوردن. مثل آهنگ خوش ربنای شجریان و مثل فیلم های دم سفره افطار. فیلم هایی که قبل از این که شروع بشه آخرش رو می دونیم. توی این فیلم ها همیشه یه آدم خیلی بد هست که با یه آدم خیلی خوب دوست می شه و توی سی قسمت تحت تاثیر دوستش کلی متحول می شه. کاش عوض شدن آدم ها با بیست دقیقه توی سی قسمت ممکن بود. کاش توی فیلم نامه ی زندگی ما هم یه کارگردانی پیدا بشه که آخر زندگی مون رو با خوبی تموم کنه. کاش! |
محمد رضا آراسته ( پنج شنبه 85/6/9 :: ساعت 11:15 صبح)
پس سلام. بچه ها می گفتن بدو دنبال موضوع روز برای وبلاگت، خبر داغ بزن، یه چیزی که هیچ کجا پیدا نشه و فقط بشه توی وبلاگ تو سراغش رو گرفت. نمی دونم بچه ها دنبال چی هستن. من چی باید بنویسم که توی هیچ سایت و وبلاگ و روزنامه و نشریه نباشه! اصلا من که نیومدم این جا خبر گذاری راه بندازم که دنبال خبر دست اول باشم. خبر دست اول تویی تو که به خونه ی ما اومدی. *** دنیا اون قدر بزرگ نیست که خوب و بد با هم توش جا بشن. برای همین هم بین خوب و بد همیشه دعواست. حالا این که پیروز این دعوا کیه، نمیشه از پیش قضاوت کرد. فقط همین رو می دونم که یه وقت هایی بدها پیروز بودن و خوب ها توی سیاه چال قصر اون ها اسیر، و یه وقت هایی خوب ها برنده بودن و پای بد ها توی زنجیر اسارت بوده. خوب و بد هیچ کدوم هیچ وقت برای همیشه از بین نمی رن اما مهم اینه که افسار قدرت دست کدوم یکی شون باشه. |