محمد رضا آراسته ( دوشنبه 85/7/17 :: ساعت 12:4 عصر)
تازگی ها یه نمایشگاه زدن از تابلو نقاشی های بسم الله. فکر می کنی بسم الله رو چن جور می شه نوشت؟ خدا رو چی؟ |
محمد رضا آراسته ( دوشنبه 85/7/17 :: ساعت 12:4 عصر)
دل آدم یه خونه است. یه خونه ی دربست. فقط به یکی می شه اجارش داد. توی این آشفته بازار دنیا هم نمیشه به هر کسی و ناکسی اطمینان کرد. به سر و وضع و تیپ و قیافه هم دیگه اعتباری نیست.
دل آدم یه خونه است. چن تا مشتری هم پاش خوابیدن، یکی میگه نقد بهت می دم، اونم چی یه کاری می کنم که حال کنی با این چن روزی که به ما اجارش دادی. یکی می گه دلت رو می گیرم و همه چیز بهت می دم، اما باید صبر کنی. باید یه کم صبر کنی تا از توی این چهار دیواری دنیا بیای بیرون. باید یه کم بزرگ بشی اون قدر که بتونی بزرگی های این دنیا رو ببینی. باید صبر کنی. اولی می گه نقد رو با نسیه عوض نمی کنن. من این خونه رو نقد می گیرم. بهت چیز هایی می دم که دیدی و دوستشون داری نه چیز هایی که ندیدی و نمی دونی چیه. دومی می گه نقد دنیا رو به نسیه ی آخرت دادن زرنگیه. می گه دنیا تا تهش تلخه. تلخ تلخ. مثل یه میوه می مونه که از دور و زیر نور مغازه ی فروشنده قشنگه اما اگه خریدیش می بینی که توش پوکه. می بینی که هر چی قشنگی داشته مال توی مغازه بوده، مال اون هایی که از پشت ویترین بهش نگاه کردن نه اونی که صاحبشه.
دل آدم یه خونه است. یه خونه که فقط به یکی می شه اجاره اش داد. |
محمد رضا آراسته ( دوشنبه 85/7/17 :: ساعت 12:4 عصر)
از دفترچه خاطرات یک کودک فلسطینی او هر شب شعری از دکتر لیلا یاغی- شاعره اردنی «برگرفته از سایت لوح» |
محمد رضا آراسته ( دوشنبه 85/7/17 :: ساعت 12:4 عصر)
عدالت تعطیل است ، تا اطلاع ثانوی
|
محمد رضا آراسته ( دوشنبه 85/7/17 :: ساعت 12:4 عصر)
اگه دلتنگ شدید و هوس کردید یه سری به من بزنید می تونین به وبلاگ جدیدم بیایین. قدمتون رو چشم. منتظرتون هستم. عزت زیاد... |
محمد رضا آراسته ( یکشنبه 85/7/16 :: ساعت 12:24 عصر)
دل آدم یه خونه است. یه خونه ی دربست. فقط به یکی می شه اجارش داد. توی این آشفته بازار دنیا هم نمیشه به هر کسی و ناکسی اطمینان کرد. به سر و وضع و تیپ و قیافه هم دیگه اعتباری نیست. دل آدم یه خونه است. چن تا مشتری هم پاش خوابیده، یکی میگه نقد بهت می دم، اونم چی یه کاری می کنم که حال کنی با این چن روزی که به ما اجارش دادی. یکی می گه دلت رو می گیرم و همه چیز بهت می دم، اما باید صبر کنی. باید یه کم صبر کنی تا از توی این چهار دیواری دنیا بیای بیرون. باید یه کم بزرگ بشی اون قدر که بتونی بزرگی های این دنیا رو ببینی. باید صبر کنی. اولی می گه نقد رو با نسیه عوض نمی کنن. من این خونه رو نقد می گیرم. بهت چیز هایی می دم که دیدی و دوستشون داری نه چیز هایی که ندیدی و نمی دونی چیه. دومی می گه نقد دنیا رو به نسیه ی آخرت دادن زرنگیه. می گه دنیا تا تهش تلخه. تلخ تلخ. مثل یه میوه می مونه که از دور و زیر نور مغازه ی فروشنده قشنگه اما اگه خریدیش می بینی که توش پوکه. می بینی که هر چی قشنگی داشته مال توی مغازه بوده، مال اون هایی که از پشت ویترین بهش نگاه کردن نه اونی که صاحبشه. دل آدم یه خونه است. یه خونه که فقط به یکی می شه اجاره اش داد.
|
محمد رضا آراسته ( شنبه 85/7/15 :: ساعت 12:29 عصر)
دیروز جمعه بود.جمعه، جمعه، جمعه. اصلا نمی خوام بگم که دوباره یه جمعه ی دیگه هم رفت و اونی که منتظرش بودیم نیومد. این حرف ها رو از توی تلوزیون زیاد می شنویم اما... هر جا که می رفتی اگه بنا بود دعا و روضه و نیایش باشه وسطش می گفتن خدایا ارباب بیابون نشین ما رو برسون و بعد همه با صدای بلند آمین می گفتن. هر جا که می رفتی اگه قرار بود از امام زمان اسم بیارن می گفتن مهدی بیابون گرد فاطمه ... آهای امام زمان، من قهرم. من اون امامی رو که همیشه توی یه بیابونه و توی ناکجا آباد خونه داره رو نمی خوام. من اون امام زمانی رو که فقط شب های چهار شنبه میاد میون مردم و یه سر می زنه جمکران تا چن تا مریض رو شفا بده قبول ندارم. امام زمان من یکی دیگس. اونی که دوستش دارم همین جاست میون مردم. امام من کسی که خودش گفته یادمونه حتی وقتی که ما یادش نیستیم. امام زمان من فقط یه سایه نیست که توی جمکران پیدا بشه امام من همین جاست. لازم نیست حتی زیاد دنبالش هم بگردی اگه دوستش داشته باشی و مثل یه دوست باهاش تا کنی خودش میاد پیشت. امام زمان من ... امام زمان ... امام ... ... |
محمد رضا آراسته ( پنج شنبه 85/7/13 :: ساعت 1:16 عصر)
همه چیز یادمون رفت. تا فهمیدیم که اسراییل دیگه لبنان و موشک بارون نمی کنه اون قدر خوشحال شدیم که همه چیز یادمون رفت. یادمون رفت که قبل از این که اولین موشک سراغ زمین های سبز لبنان بیاد، هزار تا از همون موشک ها روی خونه های فلسطینی ها پایین اومده بود. یادمون رفت چن وقت قبل از حمله ی اسراییل به لبنان توی چن روز بیشتر از 100 تا از مقامات دولتی فلسطین دزدیده شدن. توی فلسطین همه چیز عادی است. همون موشک باران قدیمی، همون دزدیده شدن دختران دبیرستانی، همون هدف قرار دادن بچه های سنگ به دست با گلوله ی مستقیم توپ و ... توی این ماه مبارک یکم هم شده به اون هایی فکر کنیم که روزشون رو زیر سقفی افطار می کنن که دیروز توی حمله ی هوایی هواپیماهای اسراییلی خراب شده و به همون دیواری تکیه می دن که دیروز لوله ی تانک اسراییلی اون رو هدف گرفته بود. تقدیم به همه ی اون هایی که شب ها از شکاف سقف خونه هاشون ستاره ها رو می شمرن.
«از یک کودک فلسطینی» از دفترچه خاطرات یک کودک فلسطینی
او هر شب شعری از دکتر لیلا یاغی- شاعر اردنی |
محمد رضا آراسته ( چهارشنبه 85/7/12 :: ساعت 1:31 عصر)
از دیروز تا حالا چن تا از بچه ها بهم گفتن و پیغام گذاشتن که اون لیست خوب گناه کردن رو بهشون بگم. اول می خواستم برای هر کسی به ایمیلش بفرستم اما منصرف شدم و حالا می ذارم که همه بخوننش. راه های خوب گناه کردن: 1. آشکار گناه نکنیم. 2. با ذوق و خوشحالی نباشه. (توی گناه اظهار خوشحالی نکنیم) 3. دیگران رو تشویق نکنیم. (دست دیگران رو به گناه آلوده نکنیم) 4. بعدش توبه کنیم. (حتی ظاهری، حتی یه استغفر الله) 5. حتما با نیت جبران باشه. (با بی خیالی نباشه) 6. حرمت نشکنیم. (توی ماه رمضان، محرم و ... توی مسجد، حرم و ... جلوی افراد محترم و مومن نباشه) 7. اعتراف به گناه بکنیم. (هم برای خدا هم کسی که به ما تذکر می ده) 8. لجاجت نکنیم. (گناه کردن فقط به خاطر هوای نفس باشه نه لج کردن با آدم های مومن) 9. گناه رو کوچیک نشمریم. 10. برای کسب منفعت مادی نباشه. (یکی از روی کینه فحش می ده و یکی پول می گیره و مزدوری می کنه و فحش می ده) 11. نیت تکرار نداشته باشیم. (حتی اگه می دونیم که نمی شه به خودمون تلقین کنیم) 12. جمعی نباشه. (با اهل گناه همران نشیم) 13. تنفر از اهل گناه داشته باشیم. (حتی اگه خودمون هم اون کار رو انجام میدیم) 14. اهل فضائل و مومنین رو مسخره نکنیم. 15. احکام خدا رو تکذیب نکنیم. (نگیم کی گفته غیبت حرومه!) «ثم کان عاقبة اللذین اساؤوا السوء ان کذبوا بایاتنا و کانوا بها یستهزئون» «سپس عاقبت کسانی که بد گناه می کنند آن است که آیات ما را تکذیب می کنند و آنها را به مسخره می گیرند.» |
محمد رضا آراسته ( سه شنبه 85/7/11 :: ساعت 12:6 عصر)
دیروز بی هیچ مقدمه ای کیف پولم رو زدن. خیلی راحت و بی درد سر. پول که توش نبود اما یه کم بن کتاب داشتم که دیگه باید خوابش رو ببینم. از همه ی اون ها مهم تر کارت معافیت من بود که توی کیفم گذاشته بودمش. هم اصل و هم المثنی. بیچارگی من این جاست که قرار بود هفته ی بعد برم دنبال گرفتن گواهینامه موتور. حالا بی کارت معافیت ... ناراحت نیستم. یه کمی برای گواهینامه گرفتن نگران شدم اما ناراحت نه. یه جورایی به دلم افتاده که پیدا می شه. اما کی رو نمی دونم. ناراحت نیستم اما یه جورایی بهم بر خورد. ماه رمضونی اونم توی حرم انتظارش رو نداشتم. یا من خیلی از مرحله پرتم یا آقای دزد. یه استادی داشتیم که می گفت آدم برای گناه کردن هم باید یه چیزهایی رو در نظر بگیره. می گفت یه جوری گناه کنین که اون دنیا اگه گرفتار آتیش می شید دیگه توش موندگار نشین. یه چن وقتی بمونید و بعد بیاید بیرون. می گفت من یه دستور العمل دارم برای اون هایی که می خوان گناه کنن اما نمی خوان توی آتیش اون ور موندگار بشن. می گفت اگه گناه می کنی توی وقت هایی که برای خدا خیلی عزیزه یا جاهایی که براش مهمه گناه نکن. توی حرم، شب جمعه و ... . می گفت اگه گناه می کنی بعدش زود توبه کن. می گفت با اهل گناه جمع نشو و دست جمعی گناه نکن و ... خدا خیر بده اون دزد رو که یه کم ماه رمضونی ما رو به یاد خدا انداخت. مگه ما یه چیزی از دست بدیم و یه نیازی پیدا کنیم که بریم سراغ خدا و گرنه تا وقتی از مردم نا امید نشدیم سراغش نمی ریم.
«پی نوشت: کسی لیستی رو که استادم گفته بخواد براش می فرستم خالی از لطف نیست.» |